«رگبار» را نمی‌توان به یک لایه محدود کرد
Tuesday, December 11, 2018

فیلم «رگبار» در خانه هنرمندان ایران به نمایش در آمد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در سیصد و هشتاد و چهارمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران و در یازدهمین برنامه از مجموعه «بازی بزرگان»، دوشنبه 19 آذر فیلم «رگبار» به کارگردانی بهرام بیضایی در سالن استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور سحر عصر آزاد و هومن اشکبوس برگزار شد.
عصر آزاد در ابتدای این نشست گفت: روند سینمای ایران از پیش از انقلاب تاکنون را نمی‌توان جدا از بهرام بیضایی و آثارش تحلیل کرد. «رگبار» اولین فیلم بلند بیضایی است و این جسارت را در او می‌بینیم که در اولین کارش بر خلاف موج حاکم بر سینمای ایران حرکت می‌کند. پیش از آن بیضایی قصد ساخت «عیار تنها» را داشت که امکانش فراهم نشد و فیلمنامه «رگبار» بود که توانست سرمایه‌گذاری باربد طاهری را جذب کند. او در این فیلم با گروهی به‌شدت حرفه‌ای کار کرد. مرور اسم بازیگران و عوامل فیلم نشان می‌دهد که بیضایی سرمایه‌گذاری فکری و ذهنی و فرهنگی درستی انجام داده و آینده‌نگر بوده است. او که به‌عنوان یک فیلمساز جوان در سینمای آن روزگار چندان شناخته‌شده نبود، روی کسانی دست می‌گذارد که در آینده چهره‌های منحصر به فرد سینمای ایران شدند.
وی ادامه داد: برای نزدیک شدن به یک اثر، مهم است جایگاه آن اثر در کارنامه فیلمساز را پیدا کنیم و به تحلیلی برسیم که دید جامعه‌شناسانه به ما بدهد. در مرحله بعد می‌توان به بحث کیفی و هنری فیلم پرداخت. چطور می‌شود یک فیلم بعد از این‌همه سال همچنان قابل کشف و بازبینی باشد؟ در عین اینکه مولفه‌های آشنای سینمای آن زمان و سینمای قصه‌گو را هم در حد خود دارد. در «رگبار» با یک عشق آتشین و دو رقیب مواجهیم و به نوعی تقابل خیر و شر و همین‌طور سنت و مدرنیته را می‌بینیم. این مسائل به‌شکلی نازل در بسیاری از فیلم‌های سطح پایین گذشته و حال جریان دارد. اما هیچ‌کدام از این فیلم‌ها پس از گذر یکسال، دیگر قابل رجوع نیستند. ماندگاری «رگبار» به نوع نگاه بیضایی برمی‌گردد؛ او وقتی می‌خواهد عشقی آتشین را تصویر کند، باز هم زیرلایه‌هایی به آن می‌دهد که از عشق ظاهری و فیزیکی فراتر می‌رود. قصه فیلم برای ما ملموس است اما بعد از این‌همه سال، تفکر پشت فیلم قابل کشف کردن است و برای ما بحث ایجاد می‌کند.
این منتقد سینمایی افزود: یکی دیگر از ویژگی‌های فیلم جنس شخصیت‌پردازی‌های آن است. کاراکترهای فیلم، چه بسا در ابتدا تیپیکال به نظر برسند. مانند زنده‌یاد پرویز فنی‌زاده که نقش یک مرد معصوم و ساده‌دل را بازی می‌کند. یعنی نقشی که آن زمان در سینمای ایران باب بوده است. یا کاراکتر مرد لمپن که به نوعی نماینده بخش سنتی جامعه است. خلق این شخصیت‌ها بر اساس همان نقش‌های تیپیکال بوده است، اما در ادامه می‌بینیم خوانش بیضایی از این شخصیت‌ها باعث می‌شود نگاه ما به آنها ارتقاء پیدا کند. این تحول به‌خصوص در سکانس دوئل این دو شخصیت اتفاق می‌افتد؛ آنها وقتی از جنس عشق‌شان سخن می‌گویند، به این نقطه می‌رسیم که یک نفر باید صحنه را خالی کند. در این سکانس، آن کاراکتر لمپن از حالت تیپیکالش خارج شده و تلطیف می‌شود و گرفتاری او در عشق را می‌بینیم.
عصر آزاد ادامه داد: در کاراکترهای فرعی فیلم مثل پروین سلیمانی می‌بینیم که اکت بیرونی شدیدی دارد و به نظر کلیشه‌ای و تخت می‌رسد. اما در یک لحظه از صحنه پایانی که محمدعلی کشاورز قصد ترک مراسم را دارد، مانع از رفتن او می‌شود. این لحظه کافی‌ست تا این کاراکتر فرعی را از وججه تیپیکال دور و متمایز کند. اینها بخشی از دلایل ماندگاری «رگبار» است. بهرام بیضایی از زمان خود جلوتر بوده و است و در «رگبار» هم که فیلم اول اوست این قضیه را می‌بینیم.
وی اضافه کرد: کسانی مانند شخصیت «رحیم» از موقعیتی که «عاطفه» در آن گرفتار شده است، سوءاستفاده می‌کنند؛ در اینجا شاهد سوءاستفاده عاطفی هستیم، اما می‌تواند شکل‌های دیگری نیز داشته باشد، مثلا سوءاستفاده مالی. این در واقع یک‌جور موازنه قدرت است. شرایط همواره مطابق میل اکثریت نیست. وقتی اقلیت و اکثریت مقابل هم قرار می‌گیرند، آنچه تعیین‌کننده است اینست که قدرت در اختیار چه طبقه، قشر یا گروهی باشد. در اینجا ابزار قدرت که همان پول است، در یک موازنه عاطفی قرار می‌گیرد و این باعث می‌شود شخصیت «عاطفه» در یک موقعیت بغرنج قرار بگیرد و کاراکتری چالش‌برانگیز دارد. جدا از ناآشنا و متفاوت بودن چهره پروانه معصومی در زمان ساخت فیلم، کم بودن اکت و سردی بازی او سبب جذابیتش می‌شود. موقعیت «عاطفه» آن‌قدر بغرنج است که کوچک‌ترین اکت اضافه سبب می‌شد فیلم به دام ملودرام‌های احساسات‌برانگیز بیفتد. در سکانس پایانی نیز شاهد واکنش شدید و اغراق‌آمیز نیستیم و این سبب می‌شود نگاه تازه فیلم تکمیل شود.
این منتقد سینمایی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: اینکه بتوان خوانش‌های مختلفی از فیلم در طول زمان داشت که همدیگر را نقض هم نکنند، یکی از رازهای ماندگاری آن است. هر یک مخاطبان بر اساس استعداد ذهنی و نوع نگاه خود به اثر نزدیک می‌شوند. «رگبار» سعی کرده به‌شکلی موجز بر اساس نشانه‌گذاری‌ها و به‌خصوص شخصیت‌پردازی پیش برود. نشانه‌ها به ما می‌گویند که شخصیت «حکمتی» اگرچه به محله‌ای سنتی در پایین شهر می‌رود و می‌تواند نماینده مدرنیته و نوع تفکر جدید باشد، ولی یک آدم اصیل و ریشه‌دار است. «حکمتی» کاراکتری نیست که از ابتدا نسبت به جهان اطراف و انسان‌هایش بی‌تفاوت باشد و صرفا در پی رسیدن به عشقش نیست. این ریشه‌دار بودن به‌شکل باسمه‌ای نمایش داده نشده است؛ اهمیتی که «حکمتی» به لاله‌ای که از مادر به او رسیده می‌دهد و به آب و آتش زدن خود برای یک شمعدان، نشانگر همین مساله است. این امر نشان دهنده وابستگی «حکمتی» به ریشه‌ها و گذشته‌اش است. اینها از مفاهیم با اهمیت برای بهرام بیضایی است. این مساله را در سکانس بالا بردن عکس‌های خانوادگی و اجداد از پله‌ها هم دیده می‌شود و این صحنه‌ای آشناست که در فیلم‌های بعدی بیضایی هم تکرار می‌شود.
عصر آزاد در پایان گفت: چنین آثاری که دارای لایه‌های مختلفند، قابل محدود شدن به یک سطح و لایه نیستند. فیلمسازی مانند بیضایی نشانه‌گذاری‌های در فیلم‌هایش دارد که به ما امکان تحلیل فرامتنی می‌دهد. فضای ملتهب ابتدای دهه 50 هم وجود چنین نشانه‌هایی را ایجاب می‌کند، ولی فیلم را نمی‌توان به این لایه خلاصه کرد. نشانه‌های عشق زمینی نیز در فیلم برجسته و پررنگ است. این عشق به‌عنوان یک کاتالیزور عمل می‌کند که وقتی فرد وارد یک محیط جدید می‌شود، هم به آن محیط جذب بشود و هم دست به تغییرات مثبتی به سود اطرافیانش بزند. این تفکر که منافع جمع را بر خود اصلح بدانید، به دیدگاه‌های سیاسی و ایدئولوژیک نیز مربوط می‌شود.